تینای بهشتی من

تینام در بیمارستان

1391/3/22 18:51
نویسنده : mami maryam
742 بازدید
اشتراک گذاری

بغل منو آوردن بخش تینامو قبل من آورده بودن اما هنوز ندیده بودمش مامانم داد بغلم وای چقد کوچولو بود مامانم میگفت انگار کفشدوزک بغلته اصلاهم نمیتونست شیر بخوره بعد ما زنی به نام معصومه که تو عملم باهم بودیم آوردن اونم دختردار شده بود اما دختر اوناسراههم بزرگ بود هم شیرزیاد میخوردمنم حسودی میکردم نصفه شب بود که مامان اسرا خوابش نمیبورد که میترسید بیان دخترشو عوض کنن ما هم میخندیدیم آخه کی حاضره بچه اشوعوض کنه آخه حتی هرچه قدرم زشت وکوچولو باشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)